سرو و سپیدار وبید
انجم و ماه وخورشید
نور رخ یار من
بارقه ی هر امید
صبح ومسا و سحر
ثانیه ها شد پدید
عرش و سما و زمین
نقش رخش برکشید
نافه و مشک وعنبر
رایحه اش بر دمید
باده وجام و شراب
خُمِّ پراز میِّ ناب
از او به ساقی رسید
ساز و نی عود و دف
چنگ وسه تارش دهید
تابنوازد بدان
نی زنوای صدید
نای خوش آواز وی
ذلفِ شکن دَرشکن
خال سیاه و مدید
رطّب ولعل لبش
نوگل و آلاله را
کرد به نام شهید
کای به خودیّت اسیر